بهار سرسبز. بهارباطراوت. کنایه از طراوت و سرسبزی است: بیاراست بزمی چو خرم بهار ز بس شادمانی گو نامدار. فردوسی. چو دستان که پروردگار من است تهمتن که خرم بهار من است. فردوسی. بیاراست او را چو خرم بهار فرستاد در شب بر شهریار. فردوسی. ز روی او که بد خرم بهاری شد آن آتشکده چون لاله زاری. نظامی
بهار سرسبز. بهارباطراوت. کنایه از طراوت و سرسبزی است: بیاراست بزمی چو خرم بهار ز بس شادمانی گو نامدار. فردوسی. چو دستان که پروردگار من است تهمتن که خرم بهار من است. فردوسی. بیاراست او را چو خرم بهار فرستاد در شب بر شهریار. فردوسی. ز روی او که بد خرم بهاری شد آن آتشکده چون لاله زاری. نظامی